در دورهای که تهاجم فرهنگی و تأثیر فرهنگ غرب، انسان امروزی را دائم به گرایشهای شیطانی و ضدّ انسانی وسوسه و دعوت میکند و ذهن او را از توجّه به ماوراء بازمیدارد، طرح مباحث عرفانی در جهت بازشناسی سؤالهای اساسی اعتقادی میتواند انسانهایی که راه خود را گم کردهاند، به صراط مستقیم هدایت کند و او را به افقهای وسیعتر و روشنتری سوق دهد.
این تفهیم و تفهّم امکانپذیر نمیباشد مگر با درک آموزههای قطعی عرفانی و اشارات عارفان راستین مسلک از یکسو و از سوی دیگر شناسایی و شناساندن عرفانهای دروغین وارداتی که امروزه در انحراف افراد مختلف جامعه بهگونهی جدّی اثر دارند. در این میان، شیطانپرستی نحلهای نوظهور است که از این معادله استثنا نمیباشد. این نحله، با گسترشی روزافزون همراه با فِرَق باطل دیگر، سعی در از میان بردن معارف الهی و جایگزین ساختن افکار و عقاید باطل و سخیف در میان افراد جامعه بهخصوص جوانان دارند. در این نوشتار برآنیم تا به شناخت و بررسی اجمالی این فرقه بپردازیم.
دیباچه
«جنبشهای نوپدید دینی»(1)، هر کدام در ادبیّات علوم اجتماعی تعریف خاصّی دارند. گروههایی که پس از جنگ جهانی دوّم، خصوصاً در دههی هفتاد و مابعد آن، در غرب و بهویژه امریکا ظهور یافته و آگاهانه و عامدانه یا به غفلت، متصدّی ارائهی پاسخ به برخی پرسشهای غایی شدهاند که ادیان پیشتر بدانها میپرداختند: آیا خدایی وجود دارد؟ خدا را باید کجا و چگونه یافت؟ هدف و معنای غایی زندگی چیست؟ پس از مرگ بر ما چه اتّفاقی میافتد؟ چه مناسک و شعائری به اِرضای وجودی انسان میانجامد؟
همهی ادیان در زمان خود، نوظهور تلقی میشدند: «آنیمیسم»(2)، «یهود»، «مسیحیّت»، «زرتشت»، «اسلام»، «متودیسم»(3) و... امّا خصوصیّت ویژهای که در جنبشهای معاصر وجود دارد و آنها را از ادیان سنّتی جدا میکند، تکثّر، تنوّع و التقاطگرایی شدیدی است که در میان آنها یافت میشود.
در این میان، میتوان صفات مشترکی را برای همهی آنها برشمرد(4):
1. نادیده گرفتن خدا به عنوان هدف غایی
2. قرار دادن شادمانگی به عنوان هدف غایی
3. خردستیزی و منطق گریزی
4. شریعت ستیزی و فقهگریزی
5. ناسازگار پنداشتن بُعد مادی و روحی وجود انسان
6. انکار معاد و طرح مسالهی تناسخ
7. قطبمحوری و استادپرستی
همچنین ویژگیهای زیر ملاک تمییزی برای عارفان دروغین و سران این جریانها میباشند(5):
1. دعوت به «خود»
2. مبهم و رازآلود سخن گفتن
3. مبارزه با ادیان الهی
4. تبلیغ کثرتگرایی عرفانی و دامنزدن به فرقهگرایی
5. انکار واقعنمایی ارزشهای دینی
6. تئوریزهکردن مسائل جنسی و دامن زدن به آن
7. ایجاد مکانهای مقدّس اختصاصی
فِرَق جدید با فروکاستن مفهوم دین، جایگزینی خودمحوری بهجای خدامحوری و فرعیسازی دین نسبت به غایات اومانیستی(6)، بزرگترین ضربه را بر کیفیّت تدیّن افراد، وارد میآورند. علاوه بر این، ادّعای این جنبشها در مورد انحصار در داشتن حقیقت، داشتن ساختارهایی که اطاعت بیچون و چرا میطلبند، تشویق به وابستگی فزاینده به جنبش از نظر مادی، معنوی و منابع اجتماعی، بریدن از جامعه، همه و همه خطرهای نهان دیگری هستند که نباید از آنها غفلت کرد.
خطرهای آشکار از یک فرقه تا فرقهی دیگر فرق دارد؛ خطرهایی همچون اخذ مبالغ بسیار از افراد و مشتریان و کسب ثروتهای بادآوردهی کلان، تخریب قدرت کار و شغل در اعضا، کاهش ازدواج و افزایش بیبندوباری جنسی، احساس ترس یا گناه، از میان بردن احساس مسؤولیّت، هدایت کردن افراد به زندگی پرحیله، بیرحمانه و جنایتکارانه.
در این میان، شیطانپرستی نوین بهعنوان فرقهای نوپا مطرح است. این جریان، ادّعا میکند که توان حلّ مشکلات فردی و اجتماعی افراد را دارد و متأسّفانه مورد استقبال شمار بسیاری از جوانان و نوجوانان در کشورهای مختلف از جمله کشورهای اسلامی و ایران قرار گرفته است.
همراه بودن تئوریهای جدید فریبدهنده، موسیقی «متالیکا»(7)، نمادهای رمزگونه، آموزههای «جادوگری»(8) و... باعث جذّابیت کاذب این مکتب گردیده است.
پینوشت:
1. New Religious Movement
2. روحپرستی (Animism) یا روحپنداری یا جانگرایی، يك نوع پنداشت و شيوهی اعتقادي عميق است كه در بسياري از مناطق قارّهی آفريقا رواج داشته است. مباني اساسي آن را در سه محور ميتوان برشمرد: الف. اعتقاد به ارواح؛ ب. اعتقاد به مانا؛ ج. اعتقاد به سحر و جادوگري. ر.ک: مبلّغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج1، ص65-74.
3. متودیسم (Metodism) ترکیب روحیّهی مذهبی احساسی و ریاضتبار، با بیتفاوتی نسبت به مبانی ریاضت کشی کالوینیستی و حتّی طرد آنها متودیسم نام دارد. یعنی ماهیّت با قاعدّه (متودیک) رفتار بهمنظور حصول «یقین به آمرزش» در این نهضت که مرکز فعّالیّتهای دینی قرار دارد.
4. ر.ک: شریفی، احمدحسین، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، فصل چهارم.
5. همان، فصل پنجم.
6. اومانیسم (Humanism) یا انسانگرایی مکتبی فکری است که بر پایهی آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان برمیگردد. این مکتب انسان را مالک همه هستی میداند و خاستگاه و فرجام همهچیز معرّفی میکند. در برخی از موارد، انسانگرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است. به عقیدهی آنان، اوّل و آخر جهان از مادّه ساخته شده و هیچ جهان فراطبیعی وجود ندارد.
7. Metalica
8. جادو (Magic) (به عربی: سِحر) فنّی است مرموز برای اثرگذاری بر عالم مادّه با دخالت اراده جادوگر؛ چه ابتدایی باشد و چه برای خنثی کردن جادوی دیگری؛ چه هدف متعالی داشته باشد و چه پَست. چه وِرد بخواند، چه حرکاتی انجام دهد و چه از وسایلی استفاده کند. جادوگری در اسلام بهصورت ابتدایی حرام ولی برای باطل کردن سحر دیگر، جایز میباشد.
منبع:http://noises.blogfa.com /
نظرات شما عزیزان: